درباره روانکاوی

درباره روانکاوی

نخستین بار در سال 1896 بود که فروید واژۀ «روانکاوی» را به معنای روش فهم ارتباط علامت‌های روانی با خاطرات فراموش شده از تجارب کودکی معرفی کرد. امروز با گذشت بیش از یک قرن از این ابداع، روانکاوی معانی بسیار گسترده‌تر و متنوع‌تری را شامل می‌شود و نه تنها بر روش شناخت یا درمان رنج‌های روان دلالت دارد، بلکه در معنای وسیع‌تر نوعی نظریۀ فلسفی، انسان‌شناسانه و فرهنگی است که به توصیف جنبه‌های گوناگون زیست بشر پرداخته است. بنابراین وقتی از روانکاوی سخن می‌گوییم، هم به نظریه‌ای در باب کارکرد روان انسان اشاره داریم و هم به نوعی رویکرد در روان‌درمانی که ممکن است برای برخی اقشار و افراد جامعه در فرهنگ‌های گوناگون شناخته شده باشد؛ شخص فروید، کاناپۀ روانکاوی در فیلم‌های محبوب، داستان اسطوره‌ای ادیپ، رؤیاها، لغزش‌های کلامی، تأکید بر اهمیت کودکی، همگی از شناساگران روانکاوی در فرهنگ عامه‌اند.

باری، احتمالاً وقتی به کاربرد روانکاو و روانکاوی در فرهنگ و جامعۀ ایرانی بیندیشیم، این واژه‌‌ها، واژه‌های آشنایی باشد که در دهه‌های قبلی به طور کلی برای اشاره به روانپزشک یا هر نوع خدمت سلامت روان کاربرد داشته‌اند. با این وصف بایستی ابتدا از این واژه ابهام‌زدایی کرد و در نظر داشت که روانکاوی به نوع خاصی از روان‌درمانی و رویکرد فعالان حوزۀ سلامت روان اشاره دارد. بنابراین چنین می‌توان گفت که برخی روان‌درمانگران و روانپزشکان که از نظریه و روش روانکاوی برای کمک به درمانجویان بهره می‌برند و در این حیطه، آموزش‌های مقتضی را کسب و صلاحیت‌های لازم را احراز کرده‌اند روانکاو بوده و به روانکاوی می‌پردازند؛ حال آن که ممکن است برخی روان‌درمانگران، مشاوران و روانپزشکان، ضروراً در سیاق کاری خود روانکاوانه نیندیشند و از آن روش استفاده نکنند و از نظریات دیگری برای فهم و کمک رساندن به درمانجویان استفاده کنند. در امتداد این بحث همچنین مفید است که بدانیم در جامعۀ ایرانی واژه‌های روان‌تحلیلی و روان‌تحلیل‌گر معادل‌هایی برای روانکاوانه و روانکاو هستند و به دو جزء اصل این اصطلاح یعنی psych– و analysis در psychoanalysis اشاره دارند که به ترتیب به معنای روان و تحلیل هستند.

اما آنچه روانکاوی، یا روان‎تحلیل‌گری را از دیگر دیدگاه‌ها و رویکردها متمایز می‌کند چیست؟ پاسخ به این پرسش بسیار گسترده است و شامل موارد متعددی می‌شود اما شاید بتوان مهم‌ترین وجه تمایز روانکاوی از دیگر دیدگاه‌ها در خصوص انسان و روان‌درمانی را تأکید بر اهمیت ناهشیار در شکل‌گیری رنج‌های روانی و همچنین انگیزه‌ها و رفتارها در زندگی روزمره دانست. از منظر روانکاوی بسیاری از افعال و افکار انسان که در زندگی روزمره مشهود بوده و به آن آگاهیم، تنها بخش کوچکی از موجودیت روانی بسیار بزرگی است که به تجربه در نمی‌آید؛ در این مورد، استعارۀ معروف کوه یخ و پنهان بودن حجم بزرگی از آن زیر اقیانوس، به نسبت حجم اندک نوک آن که از آب بیرون است می‌تواند جالب توجه باشد. برای مثال گاهی ممکن است از چیزی بترسیم، یا از تجربه‌ای دوری کنیم یا انجام کاری را به تعویق بیندازیم و وقتی از ما پرسیده شود که علت چیست؟ درک روشنی نداشته باشیم. در این مورد نظریۀ روانکاوی معتقد است که انگیزه‌هایی ناهشیار محرک رفتارها، عواطف و افکار ما هستند که بر اساس تجارب گذشته و همچنین غرائز در ما نهادینه‌ شده‌اند، اما آنها را به دلایلی از قبیل نکوهیده بودن، دردناکی یا ناخوشایندی و همچنین دشواری تجربه آگاهانۀ‌شان، به دست فراموشی سپرده‌ایم. روانکاوی در مقام یک روش برای روان‌درمانی بر این قائل است که با جست‌وجوی این انگیزه‌ها و هشیار کردن قلمرو ناهشیار می‌توان بسیاری از دشواری‌های روانی را که در زندگی‌مان، اعم از هراس‌ها در انتخاب‌هایمان، موانع در روابط و رنج‌هایی که در عواطفمان تجربه می‌کنیم از چشم‌انداز دیگری بازنگری کرده و آنها را متحول کنیم.

به بیان دیگر، روان‌درمانی تحلیلی به ما کمک می‌کند تا درک بهتری از ریشه‌ها و زیربنای تفکرات و احساسات خود داشته باشیم و این بینش نسبت به تفکرات و احساسات، نخستین گام برای تغییر خواهد بود. این جست‌وجو در زیربنای افکار و احساسات از طریق گفت‌وگو صورت‌پذیر است. گفت‌وگویی که در روانکاوی به آن «تداعی آزاد» اطلاق می‌شود. تداعی آزاد به معنای به زبان آوردن هر آن چیزی است که در لحظه به آن می‌اندیشیم، بی آن که بخواهیم جلوی خودمان را بگیریم. روانکاوی به ما این فرصت را اعطا می‌کند که بتوانیم هر آنچه درونمان می‌گذرد را بیان و وارسی کنیم، به گذشتۀ خود رجوع کنیم و تصورمان از آینده را بکاویم، از رنج‌هایمان بگوییم و آرزوهای خود را مرور کنیم، به معانی رؤیاهای خود بیندیشیم و هراس‌های خود را در بستری متفاوت تجربه کنیم. از این رو بیان هر محتوایی در جلسۀ روانکاوی مورد استقبال بوده و بدین شیوه موقعیتی رقم می‌خورد که در آن درمانگر و درمانجو در کوششی مشترک می‌توانند به افکار، احساسات و خاطرات معنایی متفاوت ببخشند. این درحالی است که با توجه به برخی مناسبات اجتماعی و جهان پرمشغلۀ کاری، گفتن از درونیات و ابراز افکار و احساسات برای اطرافیان‌مان در زندگی روزمره، احتمالاً دشوار و شاید بی‌مناسبت جلوه کند. در چنین شرایطی، روانکاوی فضایی خصوصی، امن و متمرکز را فراهم می‌کند تا این فرایند جست‌وجو و تجربه‌گری برای افراد تسهیل شود. از طریق چنین روندی درمانجویان قادر خواهند بود تا از گذر خود-اکتشافی در فضایی همدلانه تجارب جدیدی را جایگزین تجارب گذشتۀ خود کرده و سلوک و منش متفاوتی را در زندگی میسر ببینند. عمدۀ افراد از گروه‌های سنی مختلف، چه به صورت فردی، چه به صورت گروهی یا زوجی و خانوادگی با رنج‌ها و مشکلات مختلف می‌توانند از روانکاوی سود ببرند. ابزار اصلی روانکاو در این مسیر، برای کمک به درمانجویان، شنیدن همدلانۀ دردها، نگاه غیرقضاوت‌گرانه، ارائۀ بینش‌ها و گشودن نگاه درمانجویان به تجارب جدید از طریق تفسیر و حضور و حمایت عاطفی است.